نیکی نیکی، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره
نیکاننیکان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

عشق زندگی

شقایق اومد خونمون

  روز شنبه اول مهر شقایق و مامانش میخواستن بیان خونمون با اینکه سرمای شدیدی هممون خوردیم ولی زنگ زدم و عسل و مامانش رو هم دعوت کردم دم ظهر همشون اومدن نیکی و عسل و شقایق و هانی یعنی خونه با وجودشون منفجر شد شانس آوردم که هوا خوب بود یه کم بیرون بازی کردن یه خورده رفتن دوستای طبقه های دیگه رو پیدا کردن ولی ماشاله شقایق شیطون تر از همشون یکتنه همه رو حریف بود نیکی هم که دنبالشون بود ولی بعضی جاها بازیش نمیدادن آخه نخودی بود دیگه کوچولو بود و بازی اونا رو خراب میکرد در کل روز خوبی بود ولی از بس دنبالشون دویدم خسته شدم ساعت 7 اونا رفتن و من خونه رو تمیز کردم و 9 خوابیدم نیکی هم نمیدونم بعد من با باباش خوابید که من نفهمیدم ...
3 مهر 1391

مدرسه ها باز شده

این روزا که مدرسه ها باز شده چقدر دلم واسه مدرسه تنگه وقتی دختر بچه ها رو میبینم با لباس یک شکل تو ذهنم نیکی رو تصور میکنم که کوله به دوش داره با دوستاش میاد خونه کاش الان نیکی بچه مدرسه ای بود خدا کنه زمان مدرسه ش اونقد حوصله داشته باشم که بشینم پای حرفش و بعد بهش دیکته شب بگم زیر برگه اش گل بکشم و بهش صد آفرین بگم این روزا نیکی میره دم خونه هانی  صداش میکنه میگم یست رفته مدرسه بعد نیکی میگه هانی نیش تا ظهر باید منتظر هانی بمونیم
3 مهر 1391

سفرنامه زنجان شهریور 91

روز جمعه تاریخ 91.6.17 قرار بود صبح زود بریم به ابهر ولی ماشین احتیاج به سرویس داشت پس بابا بردش تعمیرگاه 9ونیم رفت و 11و نیم برگشت ما هم که حاضر بودیم البته واسه یه سفر یه روزه همون موقع حرکت کردیم و ناهار رو تو آبیک نوش جون کردیم و عصر رسیدیم بعد یه استراحت کوتاه با اعظم خاله اینا رفتیم باغ زحمت کشیده بود و واسمون آش آماده کرده بود شام خونه اعظم خاله اینا بودیم   به به چه انگورایی اینم مریم مهربون دخترخاله ام که خیلی با بچه ها رابطه خوبی داره فرداش هم شنبه رفتیم بیرون و عصر عسل و زهرا خاله اومدن یکشنبه رفتیم بیرون و موزه ابهر که تاریخ 2-3هزارساله رو نشون میداد از سنجاق سر خانما تا نیزه ها واسه شکار و جام و ... یه نک...
3 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق زندگی می باشد